شهدای نهاوند

غرض نقشی است کز ما بازماند...

شهدای نهاوند

غرض نقشی است کز ما بازماند...

شهید بهمن منشط



از شهدای انقلابی گروه ابوذر نهاوند


شهید بهمن منشط در دی ماه 1333 شمسی در خانواده ای مذهبی و متوسط در شهرستان ملایر متولد شد. او دوران کودکی را در ملایر گذراند و سپس به ضرورت شغل پدر، در نهاوند ساکن شد. و آن جا تحصیلات خود را تا کلاس چهارم دبیرستان دنبال کرد.بهمن در دوران دبیرستان از جمله جاز زنان معروف نهاوند بود که بارها به شهرهای شمالی کشور جهت اجرای برنامه در اردوهای آموزشی اعزام شده بود. در سال 1349 در جرگه دانش آموزان آقای طالبیان قرار گرفت و با راهنمایی ها و هدایت های آقای طالبیان، توسط ولی ا... سیف به مطالعات دینی و جلسات مذهبی روی آورد. با شروع برنامه های سخنرانی حجه الاسلام فاکر در نهاوند در سال 1350، منشط و دوستانش جذب سخنرانی های ایشان شدند. و از آن پس شیوه ی زندگی آنان کاملاً متحول گردید، از آن پس از فعالیت های موسیقی کنار کشید و از قاریان به نام قرآن شد. دوستی نزدیک ولی ا... سیف و منشط باعث شد که بهمن در جلسات ضد بهایی حضور فعالی داشته باشد.
وی هنگام شهادت در 30 بهمن 1352 نوزده ساله بود.

شهید یوسف رضا ابوالفتحی




فرمانده نیروی انتظامی استان فارس


یوسف رضا ابوالفتحی در بهار سال 1332 در روستای "سکر آباد"نهاوند در یک خانواده کشاورز به دنیا آمد .دو ساله بود که پدر و مادرش به خاطر اختلاف با ارباب ده ناگزیر به روستای شعبان کوچ کردند.
یوسف رضا مانند سایر کودکان روستا با رنج و سختی قد کشید و بزرگ شد. دوره ابتدایی را در این روستا گذراند و برای ادامه تحصیل به تهران آمد. در دبیرستانی که درس می خواند با فرزندان خانواده آیت الله پسندیده، برادر امام خمینی(ره) آشنا شد. همین آشنایی را چراغ راه زندگی اش قرار داد. او توانست با تلاش زیاد در دانشسرای تربیت معلم به تحصیلات عالیه خود ادامه دهد این دوران همزمان بود با اوج گیری انقلاب اسلامی مردم ایران بر علیه حکومت ستمگر پهلوی.او یکی از پیشتازان این مبارزه بزرگ والهی بود.
بعد از پیروزی انقلاب برای حراست از دستاوردهای آن وارد کمیته انقلاب اسلامی سابق شد .مدتی بعد با دختر عمویش ازدواج کرد.
تلاش او در کمیته انقلاب اسلامی در مقابله با توطئه های ضد انقلاب خیلی زود توانست شایستگی هایش را در فرماندهی نشان دهد.
چرخش سریع تحولات انقلاب از شورشها وخرابکاری های ضد انقلاب در کردستان گرفته تا جنگ عراق به نمایندگی از دنیای ظلم وستم بر علین ایران اسلامی, و مبارزه با اشرار و قاچاقچیان مواد مخدر و منافقین او را لحظه ای آرام نمی گذاشت. آرام و قرار ظاهری او در روزهایی بود که به خاطر جراحت های پی در پی روی تخت بیمارستان می گذراند.
سال ها از دوران سخت مبارزات گذشته بود وایران به یکی از باثبات ترین کشورهای تبدیل شده بود واین نبود مگر در سایه جانفشانی و مجاهدات رزمندگان وسرداراتن چون یوسف رضا ابوالفتحی.
تاریخ یازدهم اسفند1378را نشان می دادو فرمانده ناحیه انتظامی استان فارس ,سردار یوسف رضا ابوالفتحی در روز عروسی پسرش ـ محمد ـ برای انجام ماموریت به یکی از مناطق استان فارس می رود. این آخرین ماموریت این سردار خستگی ناپذیر است. بالگردحامل اوو همراهانش سقوط می کند و سردار یوسف رضا ابوالفتحی پس از بیست سال تلاش و فداکاری در راه تثبیت نظام مقدس جمهوری اسلامی به آرامش ابدی می رسد.

ادامه مطلب ...

شهید آیت الله محمدعلی حیدری



نماینده مردم نهاوند درمجلس شورای اسلامی

سال 1315 در خانواده ای مذهبی در شهر مقدس قم چشم به‌جهان گشود. پدرش از علماء بر جسته و پر نفوذ در منطقه ی غرب کشور بود. کودکیش را در فضای معنوی و نورانی خانواده پشت سر گذاشت .
12 ساله بود که برای فراگیری علوم دینی وارد حوزه علمیه قم شد ودرمحضر بزرگانی چون آیت الله داماد، امام خمینی(ره) و آیت الله طباطبایی کسب فیض کرد و به‌سرعت مراتب علم و فضل را پیمود.
او از جمله روحانیان فرهیخته واهل قلم بود که آثاری از خود به یادگار گذاشته است. از جمله آثار و تألیفات او می‌توان به "تفسیر موضوعی قرآن"و "تقریرات اصول و تنقیح مباحث الفقه" اشاره کرد.
حجت الاسلام حیدری از نخستین روزهای آغاز قیا م امام خمینی در سال 1342به یاری او برخواست ودر راه به ثمر رسیدن جمهوری اسلامی تلاشهای زیادی به عمل آورد. در سال 1350 به نمایندگی از سوی امام خمینی(ره) در اخذ وجوهات و امور حسبی منصوب شد و همزمان به‌صورت مخفیانه به فعالیت علیه رژیم و ابلاغ پیام‌های امام خمینی به مردم وگروه های مبارز پرداخت. در سال 1356 از سوی امام خمینی (ره)مأمور شد تا به لبنان برود و با امام موسی صدر دیدار نمایدتا هماهنگی های لازم برای سرعت بخشیدن به مبارزات اسلامی ایجاد شود. او با موفقیت این مأموریت را به انجام رساند و در بازگشت به کشور به‌دست ماموران ساواک شناسایی ودستگیر شد.
در این بازداشت 6 ماه در زندان قزل قلعه ی تهران تحت بازجویی و شکنجه های وحشیانه ی ماموران ساواک جهنمی شاه قرار داشت اما با مقاومت مردانه هیچ گونه اطلاعاتی به آنها نداد.
با پیروزی انقلاب اسلامی و آزادی از زندان به فعالیت در راه تثبیت نظام جمهوری اسلامی وپرداخت و فعالیت‌هایش را در شهرستان نهاوند ,زادگاه پدرش متمرکز کرد.
با حکم امام خمینی(ره) مسئولیت‌هایی را پذیرفت وبا درایت وکاردانی به فعالیت پرداخت. از جمله مسئولیت‌های ایشان می‌توان به امامت جمعه و فرمانده کمیته انقلاب اسلامی(سابق ) , رئیس دادگاه‌های انقلاب استان همدان و سرپرستی کمیته امداد امام اشاره نمود. حجت الاسلام محمدعلی حیدری سرانجام پس از عمری مجاهدت و تلاش در جهت اعتلای اسلام ناب محمدی در شامگاه هفتم تیر 1360 به‌همراه 72 تن از بهترین خادمان مردم وانقلاب اسلامی در دفتر حزب جمهوری اسلامی در سرچشمه ی تهران وبه دست کثیف ترین موجودات و دشمنان مردم ایران,منافقین سفاک به شهادت رسید.
منبع:پرونده شهید دربنیاد شهید وامور ایثارگران همدان و مصاحبه با خانواده وهمرزمان شهید

ادامه مطلب ...

شهید آیت الله علی قدوسی



دوازدهم مردادماه 1306 ش، در شهر نهاوند در خانواده‏ای متدّین و روحانی به دنیا آمد. پدرش آخوند ملا احمد، از مجتهدان و عالمان بزرگ شهر بود که پس از سال‏ها تحصیل در حوزه علمیّه نجف و استفاده از درس بزرگانی چون آیت اللّه‏ میرزا محمد حسن شیرازی، آیت اللّه‏ میرزا حبیب اللّه‏ رشتی و آیت اللّه‏ آخوند خراسانی، به درجه اجتهاد نایل شده، به زادگاه خویش برگشته بود و به ارشاد مردم و رسیدگی به امور مختلف آن دیار می‏پرداخت. دوران کودکی و نوجوانی علی، تحت تعلیم و تربیت چنین پدری، عالم و با تقوا، و مادری پرهیز کار سپری شد و سرانجام در صبح شنبه 14 شهریور 1360، با انفجار بمبی که منافقان در دادستانی کار گذاشته بودند، به شهادت رسید.
شهید آیت اللّه‏ قدوسی در ابتدای ورود به قم، با مشکلات و سختی‏های فراوانی رو به رو می‏شود، اما آن اوضاع هرگز باعث نشد که ایشان از تحصیل علوم دینی و رشد علمی و آموختن دروس اسلامی بازماند. او در حالی که در مسایل اجتماعی و سیاسی آن دوره حضور داشت، تحصیلات علوم دینی را با جدیت و علاقه تمام ادامه می‏داد. شهید قدوسی دروس مقدماتی حوزه را نزد استادان بزرگی هم‏چون شهید محراب آیت اللّه‏ صدوقی فراگرفت و شبانه‏روز به مطالعه و بحث می‏پرداخت. بعضی شب‏ها آن‏قدر مطالعه می‏کرد که دیگر توان آماده کردن غذا نداشت و گرسنه سر به بالین می‏نهاد. همین جدیت در درس و تحصیل و حضور و آگاهی در مسایل اجتماعی و سیاسی، شهید قدوسی را به یک روحانی عالم و آگاه تبدیل نمود.
روح مشتاق و کمال‏جوی شهید قدوسی، در محضر امام خمینی رحمه‏الله آن‏چه را سال‏ها درپی آن بود، یافت. او هم‏چون تشنه‏ای بود که به چشمه زلال علم و معنویت رسیده باشد و با انگیزه و انرژی فراوان، در راه آموختن مسایل علمی و معنوی قدم برمی‏داشت. امام خمینی رحمه‏الله شخصیتی بود که در تمام این زمینه‏ها می‏توانست بهترین الگو و راهنمای شهید قدوسی باشد؛ منبع نوری که آیت اللّه‏ قدوسی پیوسته در مسیر خود از آن نور، از فقه و اصول و مسایل علمی، سیاسی و اجتماعی گرفته، تا تهذیب و اخلاص و تقوا بهره می‏گرفت.
یکی از حوادثی که در سرنوشت شهید قدوسی اثر بسیاری گذاشت، آشنایی با استاد بزرگ حوزه علمیه، مرحوم علامه طباطبایی بود. او در ابتدا مقداری از دروس هیأت و فلسفه را نزد ایشان فراگرفت و این مقدمه‏ای شد برای ارتباط درازمدت که خود گنجینه‏ای از علوم و کمالات اخلاقی را برای آن شهید به ارمغان آورد. شهید قدوسی افزون بر استفاده از دریای بی‏کران علمی علّامه، در زمینه‏های اخلاقی و عرفانی نیز از روح بلند پرواز ایشان بهره‏ها برد. این آشنایی، تأثیری عظیم بر مسیر زندگانی آن شهید برجای گذاشت، تا جایی که تا آخر عمر خویش از آن روزها به خوبی یاد می‏کرد.
شهید قدوسی از آغاز در میدان سیاست حاضر بود و از صحنه سیاسی ـ اجتماعی زمان خود غفلت نمی‏ورزید. با شروع نهضت و قیام امام خمینی رحمه‏الله ، آیت اللّه‏ قدوسی به عنوان یکی از شاگردان برجسته امام امت، در صف پیشتازان نهضت اسلامی قرار گرفت. ایشان با تحمل سختی‏ها و فشارهای فراوان از سوی رژیم شاه، با گام‏هایی استوار در مسیری که به درستی، حق تشخیص داده بود، قدم برمی‏داشت و با قاطعیتی کم‏نظیر که ناشی از تقوا و اخلاص او بود، ایستادگی می‏کرد و تنها رضایت خداوند متعال را طلب می‏نمود و همواره می‏گفت: «من برای حفظ اسلام و پیشبرد دین خدا باید عمل کنم و نه برای حفظ شخصیت و آبروی خودم».
صبر و تحمل شهید قدوسی در اصلاح و برطرف نمودن ضعف‏های اخلاقی افراد، از شمار ویژگی‏های بارز این شهید بزرگوار بود. گاهی به جای این‏که در یک جمله به کسی بگوید این‏طور باش، ساعت‏های طولانی و حتی روزها برای اصلاح او وقت صرف می‏کرد. ایشان در تمام موارد این‏گونه بود و خود می‏گفت: «گاهی برای این‏که یک تذکر اخلاقی به فرزندم بدهم، یک‏ماه زمینه‏سازی و برنامه‏ریزی می‏کنم». این دقت و صبر، نشان دهنده اهمیت چگونگی تربیت و برخورد با دیگران، به ویژه نوجوانان و جوانان است.
یکی از مهم‏ترین مسایلی که مورد توجه شهید قدوسی بود، اخلاص در عمل و انجام آن تنها برای خداوند بود. اگر کوچک‏ترین عمل غیر خدایی از کسی می‏دید، آن شخص از چشمش می‏افتاد. او معتقد بود که اعمال انسان هر اندازه هم کوچک، باید خدایی باشد و کاری که اخلاص نداشته باشد، انسان را دچار خودخواهی و دنیاپرستی می‏نماید و آن کس که این گرفتاری را داشته باشد، در صحنه نبرد حق و باطل، نمی‏تواند همیشه جانب حق را رعایت کند. آیت اللّه‏ قدوسی تا آن‏جا که امکان داشت، مستحبات را در خفا و دور از چشم دیگران انجام می‏داد تا اخلاص بیش‏تری داشته باشد. ایشان همیشه می‏کوشید مساعدت‏ها و کمک مادی به نیازمندان، در پنهانی و بدون اطلاع دیگران انجام شود و با این‏که فعالیت زیادی در کمک به مستمندان انجام می‏داد، ولی کسی از آن آگاه و مطّلع نمی‏شد.
شهید آیت اللّه‏ قدوسی زمانی که مدیریت مدرسه حقّانی را در قم به عهده داشت، با این‏که موفقیت و شهرت مدرسه در بین حوزویان و دانشگاهیان روز به روز افزوده می‏شد، ولی خود ایشان نه تنها از این شهرت و معروف شدن راضی نبود، بلکه به دوستان خود می‏گفت: «اگر کسی ثابت کند که وظیفه دینی و انقلابی من نیست که در این‏جا بمانم و مرا از این موقعیت و شهرت نجات دهد، حاضرم جایزه‏ای بسیار گران به او تقدیم کنم و بسیار خوشحال خواهم شد».
فرزند آیت اللّه‏ قدوسی، محمد حسین قدوسی درباره وقت‏شناسی و استفاده مفید پدر شهید خود از اوقات شبانه‏روز می‏گوید: «به جرأت می‏توانم بگویم که ایشان در خانه هرگز بیکار نبودند و تمامی مدتی که در منزل بودند، دیده نشد که حتی یک ربع ساعت بیکار نشسته باشند و یا با حرف زدن وقت بگذرانند. شب و روز، جمعه و غیر جمعه برای ایشان اصلاً فرقی نداشت. ایشان آن‏قدر در مورد وقتش مقّید بود و به کارش می‏رسید که گاهی قبل از اذان صبح به مدرسه حقانی ـ که مدیریت آن را بر عهده داشتند ـ می‏رفت تا ببیند طلبه‏ها در چه حالی هستند». شهید قدوسی گاهی هیجده ساعت در شبانه‏روز کار می‏کرد و لحظه‏ای خم به ابرو نمی‏آورد و گویی از ناحیه‏ای دیگر انرژی می‏گیرد. البته کار و تلاش در راه خداوند با چنین صداقت و اخلاصی نباید هم خستگی بیاورد.
شهید قدوسی برای احیای فرهنگ پر بار اسلامی، همیشه اهمیت ویژه‏ای قائل بود. به همین دلیل، مهم‏ترین فعالیت خود را صرف پایه‏ریزی یک نظام آموزشی نو و پرثمر می‏نمود و اعتقادش بر این بود که باید به موازات فعالیت سیاسی، زیربنای فرهنگی و مکتبی را نیز تقویت کرد. به دنبال همین اندیشه بود که با همکاری و همفکری شهید مظلوم آیت اللّه‏ بهشتی رحمه‏الله اقدام به تأسیس مدرسه حقانی در قم نمود تا با اعمال شیوه‏ای نو و کارساز، به تربیت افرادی متعهد و عالم با بینش صحیح سیاسی بپردازد.
با توجه به وضع نابسامان جامعه در زمان رژیم شاهنشاهی و وجود فحشا و فساد در بین اقشار مختلف جامعه، به ویژه زنان که قشری آسیب‏پذیر و مورد استفاده ابزاری از سوی تبلیغ‏کنندگان فرهنگ غربی بودند، شهید قدوسی بدین فکر افتاد تا محلی برای نشر فرهنگ و علوم اسلامی در میان زنان جامعه تأسیس کند. از این رو، با ایجاد یک روش طلبگی برای خواهران و آشنایی آنان با فرهنگ اصیل اسلامی و دروس پر بار دینی، سدّی مستحکم در برابر این موج فساد ایجاد نمود. ایشان در سال 1352 «مکتب توحید» را که مدرسه علوم دینی خواهران بود، تأسیس کرد که با استقبال بی‏نظیر زنان و دختران مسلمان که مایل بودند با مبانی و دروس اسلامی آشنا گردند، رو به رو شد.
شهادت محمد حسن فرزند آیت اللّه‏ قدوسی در جبهه‏های حق علیه باطل، حدود هفت ماه قبل از شهادت خود ایشان اتفاق افتاد. آیت اللّه‏ قدوسی با صبر و استقامت بسیار زیادی با این مسأله برخورد کرد و این در حالی بود که به علت هوش و استعداد و توانایی‏های خاصی که در فرزندش محمد حسن بود، علاقه فراوانی به او داشت. حتی بعد از شنیدن خبر شهادت فرزند، حالت ایشان بسیار عادی بود، به گونه‏ای که هر کس آن شهید والا مقام را می‏دید، فکر می‏کرد هنوز خبر شهادت فرزندش را نشنیده است. شهید قدوسی در همان زمان به همسر خود می‏گوید: «مبادا برای آن‏چه در راه خدا داده‏ای ضجّه و ناله کنی و کنترل خود را از دست بدهی». او نمونه بارز صبر و استقامت و دلدادگی به خدایی بود که سال‏ها در بند لطف و قهر او قرار داشت.
فرازی از وصیتنامه :
آنچه که ارزش دارد علم همراه با تقوی است، آن علمی ارزش دارد که با تهذیب نفس همراه باشد، عالم غیر مهذب و لو اینکه بسیار درس خوانده باشد با یک فردی که علوم جدید را می خواند هیچ فرقی ندارد و کسی که فیزیک و ریاضی را می خواند با کسی که علم فقه و اصول فلسفه می خواند هیچ تفاوتی ندارد. الا اینکه متهذب باشد. آن عالمی که در اسلام به آن اهمیت می‌دهند عالم ربانی است، آن عالمی که خواب و نفس کشیدنش عبادت است عالم موحد و متقی است.
منبع:

hawzah.net

ادامه مطلب ...

شهید محمد طالبیان

 

مدیرکل اداره آموزش وپرورش خراسان

 هفتم دیماه 1316 در شهرستان نهاوند طلوع کرد. تحصیلات ابتدایی تا دبیرستان را در زادگاهش گذراند وبا شرکت در آزمون سراسری در دانشگاه اصفهان پذیرفته شد .
با قرآن و مفاهیم دینی و معارف الهی انس داشت و در طول دوران حیاتش قدمی از مسیر حق و عدالت جدا نشد . با وجود مشکلات و عقب ماندگی‌های موجود در دوران پهلوی ,به تحصیل علم و دانش پرداخت و با موفقیت کامل به اخذ مدرک کارشناسی نائل شد,این درحالی بود که درآن دوران تعداد افراد ی که را درشهرهایی مثل نهاوند تحصیلات عالی  داشتند ,خیلی کم بود وبیشتر مردم با داشتن مشکلات اقتصادی توان پرداختن به درس را نداشتند.
در سال 1349 از اصفهان به زادگاهش مراجعت کرد و در دبیرستان کورش(سابق) تدریس فقه را برعهده گرفت .همزمان با تدریس با راه اندازی انجمن ضد بهائیت به مقابله با افکار التقاطی بهائیان که باحمایتهای حکومت شاه انجام می شد,پرداخت.
سازمان امنیت شاه مدت‌های زیادی اورا تحت نظر قرار داد، اما به‌خاطر زیرکی محمد طالبیان ,آنها موفقیت چندانی به دست نیاوردند. مدتی بعد با توسعه ی فعالیتهای انقلابی خود,به گروه انقلابی" ابوذر"که از مبارزان بزرگی تشکیل شده بود ,پیوست ومبارزات زیادی برعلیه حکومت جبار شاه انجام داد.
مدتی بعد تعدادی از همرزمان محمد دستگیر شدند و6نفر از نزدیکترین دوستانش را اعدام کردند.او کسی نبود که با این مشکلات دست از مبارزات خود بردارد. سال 1352 به‌دست نیروهای امنیتی شاه دستگیر شد و بعد از شش ماه شکنجه ,به تحمل15 سال زندان محکوم شد.
از آن موقع تا پیروزی انقلاب اسلامی در سال 1357در زندان‌های مخوف طاغوت زندانی بو وبا انواع شکنجه های ماموران ساواک که از سوی مستشاران آمریکایی و اسرائیلی آموزش داده می شد,مورد شکنجه های قرون وسطایی و وحشیانه قرار گرفت.
 با سرنگونی حکومت شاه وآغاز دوران حکومت اسلامی او از زندان آزاد شد و مسئولیت‌های متعددی در آموزش و پرورش , وزارت کشوروسازمانهای دیگر به عهده گرفت.
بعد از شروع جنگ تحمیلی بی هیچ تردیدی از مسئولیت خود استعفا داد وراهی جبهه شد تا به مقابله با دشمن بپردازد. در جبهه‌های جنگ و مناطق عملیات عاشقانه حضور یافت وتا آخرین روزهای جنگ با  وجود سن بالا ,با قبول مسئولیتهایی مبارزه ای را که از سالها قبل آغاز کرده بود ودر نهایت به دیدار خدا منتهی می شد ,ادامه داد.
جنگ تمام شده بود ومحمدطالبیان ناراحت از اینکه پس از سالها مبارزه و شکنجه ,توفیق شهادت را ندارد.
سال 1370سپاه پاسداران انقلاب اسلامی تصمیم گرفت به پایگاه منافقین کوردر منطقه عمومی خانقین حمله کند وبا انهدام این پایگاه ,ضدانقلابیون مستقر در آن را نیز به هلاکت رسانده یامتواری سازد تامردم ساکن در مناطق مرزی از شرارتهای آنها در امان باشند.محمدطالبیان با اصرار فراوان توانست با نیروهای انجام دهنده این عملیات همراه شود.او در حین انجام این عملیات در دوازدهم فروردین 1370توسط منافقین به شهادت رسید.


این شهید در سال 90 به عنوان شهید نمونه کشوری از سوی رهبر معظم انقلاب انتخاب شد.

ادامه مطلب ...

شهید مطلب قیصری


فرمانده گردان 155لشکر32انصارالحسین(ع)(سپاه پاسداران انقلاب اسلامی)
 
سال 1338 بود که مطلب قیصری در" زرامین سفلی"، یکی از روستاهای نزدیک به نهاوند در استان همدان به دنیا آمد.
مطلب هنوز داشت دوران کودکی را تجربه می کرد که غبار یتیمی بر چهره اش نشست و پدرش را از دست داد. او فقدان پدر، همراه مادرش شد تا به رویا رویی با مشکلات برخیزد.
بعد از گذراندن دوران تحصیلات ابتدایی در روستا ,دشواری‌ها را به‌جان خرید و برای کسب علم و دانش راهی نهاوند شد. حضور در نهاوند علاوه بر اینکه به او کمک می کرد به آموختن دانش بپردازد ,باعث ارتباط او با دنیایی بود که از مدتها پیش به دنبالش بود, در این شهر با افرادی آشنا شد که با او در مورد مبارزه و سرنگونی حکومت پهلوی هم عقیده بودند.این آشنایی تغییرات زیادی در زندگی مطلب قیصری ایجاد کرد.
از آن به بعد او با جدیت تمام وارد عرصه ی مبارزه با حکومت شاه خائن شد ,در حالیکه نوجوانی بیش نبود.
دوران سخت مبارزات مردم ایران از حالت مخفیانه خارج شده بود و کوچه وخیابانهای شهرها وروستاهای ایران تبدیل به میدان جنگ بین مردم وحکومت ستمگر شاه وحامیان آمریکایی واسرائیلی اش شده بود. مدتها طول کشید تا در 22بهمن 1357وعده خداوند در قرآن کریم تحقق یافت و نور به جای ظلمت آمدتا زمینه ساز ظهور منجی آخرالزمان باشد.

پس از پیروزی انقلاب اسلامی ,مطلب که مدتی بود درس و مدرسه را برای حضور موثر در مبارزات انقلابی اش رها کرده بود,دوباره به سنگرتحصیل برگشت وبا تلاش فراوان موفق شد در آزمون سراسری شرکت کند و در دانشگاه الهیات و معارف اسلامی قم قبول شود.او به تحصیلات علوم دینی علاقه ی زیادی داشت واز قبولی در این دانشگاه خوشحال بود.
مدتی از حضور اودر دانشگاه گذشت,خرابکاری های ضد انقلاب و ایجاد جنگ داخلی از یک طرف و هجوم همه جانبه ی ارتش بعث عراق از سوی دیگر باعث شد او دوباره تحصیل را رها کند وبه سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بپیوندد.
پس از ورود به سپاه به سازماندهی نیروهای بسیج پرداخت تا با استفاده از نیروی عظیم این نهاد مردمی به مقابله با حجم وسیع توطئه ها بپردازد.ا و با تشکیل پایگاه‌های بسیج به آموزش عقیدتی و سیاسی بسیجیان می پرداخت.
اعتقاد داشت نیرویی که به هدفش اعتقاد داشته باشد ,با دست خالی هم می تواند در مقابل مهاجمان ایستادگی کند.
ازدواج که کرد از روستای زرامین به نهاوند رفت وزندگی مشترک با همسرش در نهاوند آغاز کرد.
پس از انجام کارهای ماندگاروتاثیر گذار در زمینه آموزش نیروهای پاسدار وبسیجی به جبهه ها رفت تا آنچه را در کلاسها به نیروها آموزش داده بود,به صورت عملی به اجرا درآورد.او در جبهه با سمتهای مختلفی که به عهده گرفت کمک زیادی به پیروزی های رزمندگان اسلام کرد.
از ابتدای جنگ تحمیلی تا زمان شهادت لحظه ای از فکر جبهه و جنگ غافل نشد و حضوری جدی و فعال در جنگ داشت . چندین بار مجروح گردید . در عملیات قادر در حالی که مجروح شده بود فرماندهی نیروها را رها نکرد و تا آخرین دقایق حمله مقاومت کرد . در عملیاتی چون والفجر 8 فرماندهی گروهان را به عهده داشت و شجاعانه در مقابل نیروهای گارد ریاست جمهوری عراق مقاومت کرد.
آخرین سمت او فرماندهی گردان 157 در عملیات کربلای 4و5 بود.اودر عملیات کربلای پنج در جبهه شلمچه به شهادت رسید.



ادامه مطلب ...