شهدای نهاوند

غرض نقشی است کز ما بازماند...

شهدای نهاوند

غرض نقشی است کز ما بازماند...

شهید حسن مراد ابروزن

شهید حسن مراد ابروزن در سال ۱۳۳۹در خانواده ای مذهبی در روستای گیان نهاوند دیده به جهان گشود.اوتحصیلات ابتدایی خود را در مدرسه حافظ گیان به اتمام رساند . در همان ایام کودکی بچه ای خوش ذوق بوده و مسائل درسی را خیلی زود فرا می گرفت .همین علاقه بسیار او به علم و تحصیل ،موجب شد که خانواده اش با همه مشکلاتی که در سرراه تحصیل علم در حکومت ستمشاهی وجود داشت ،او را به شهر بفرستند.شهیدابروزن به همراه چند تن از دوستان خود ،در نهاوند خانه ای را کرایه نموده وبه درس ادامه می دادند که در طول سال اول راهنمایی ،با از دست دادن پدر،زندگی ورقی دیگر از مشکلات را برای ایشان ورق زد و این بار با سختی غربت و مشکلات فکری می بایست دست و پنجه نرم می کرد،لیکن مشکلات زیاد  نتوانست بر سر راه کسی که مصمم بود با همه وجودش با فقر فرهنگی مبارزه کند ،قرار گیرد.دوران تحصیل خود در مقطع راهنمایی را در نهاوند با موفقیت سپری نمود. ابتدای ورودش به دبیرستان مصادف بود با شکل گرفتن مبارزات مردمی بر علیه حکومت دیکتاتوری پهلوی.لذا بااوج گرفتن مبارزات بر علیه حکومت شاه ،وی  ضمن اینکه در جمع دیگر دانش آموزان دست به تحصن زد ،در تظاهرات دانش آموزی نیز نقش فعالی داشته ودر گیان با آگاه کردن توده های مردم جهت شناخت رژیم شاه و انقلاب اسلامی به رهبری امام خمینی (ره) فعالیت مستمری داشت . 

با پیروزی انقلاب اسلامی او می بایست حرکت امت مسلمان ،خصوصا جوانان گیانی را در جهت انفلاب شکل می داد ، به همین منظور به فکر ایجاد یک مرکز هماهنگ کننده افتاد تا نیروی عظیم حزب ا... وحدت  بیشتری داشته باشد. این پایگاه که جوشیده از متن جوانان انقلابی و حزب اللهی بود با نام  "انجمن اسلامی " فعالیت خود را درسال ۵۸ شروع نمود و بدین سان انجمن اسلامی با فکر و تدبیر ایشان وحضور جوانانی که بعدا بسیاری از آنها به فوض شهادت نائل آمدند،مقری گشت جهت مقابله با افکار التقاطی گروهکهاوافراد ضد انقلاب تا از طریق همین تشکیلات مسیرحرکت برای جوانان عاشق اسلام باز ، و راه ورود کسانیکه قصد تفرقه و فساد راداشتند ،بسته شود.او در پاییز سال۱۳۶۰ به عضویت ستاد مبارزه با مواد مخدرشهرستان نهاوند درآمد و اینک در دو جبهه فعالیت داشت :یکی فعالیت فرهنگی ودیگری مبارزه علنی و مقابله با دشمنان قسم خورده انقلاب . هر چه فعالیت بیشترمی شد دشمنانش زیادتر می شد، چراکه حرکت در مسیر اهداف اسلامی به مزاج عده ای که راه او را نیافته بودند، خوش نمی آمد.

در سال چهارم دبیرستان بود که در نیمه سال تحصیلی ،دبیرستان را ترک و تمام توان خود را در جهت خدمت به انقلاب به کار گرفت چرا که در این زمان بود که مسئله جنگ تحمیلی  صدام علیه ایران اسلامی ازمرحله جنایات بی شمار خود گذشته بود و حزب بعث هر روز بیش از گذشته  به تجاوزاتش ادامه می داد.شهید ابروزن با احساس این مسئله که جنگ تحمیلی توطئه آمریکاست ،به عضویت بسیج درآمد و در مراکز بسیج،جهت فراگرفتن آموزش نظامی حضور یافت .وی ضمن فرا گرفتن آموزشهای نظامی ازمسئله پشتیبانی جنگ غافل نشد و با پیشنهاد ایشان ، انجمن اسلامی گیان ضمن ایجاد چادرهای جمع آوری کمک به رزمندگان اسلام ، همگی در محلهای آموزش نظامی حضور یافته و در تابستان سال1360، کاروان کوچکی از این مجموعه انقلابی به جبهه اعزام و در عملیات رمضان شرکت نمودند.که در همین عملیات شهیدان قوام و مراد کیانی شربت شیرین شهادت را نوشیدند.شهید حسن مراد ابروزن بار دیگر درسال ۱۳۶۱ به جبهه سومار اعزام گردید و مدتی در آنجا بود ،ایشان در تاریخ 62/2/15به عضویت رسمی سپاه پاسداران درآمد و پس از طی نمودن آموزش عمومی سپاه،در عملیاتی در کردستان پیروزمندانه شرکت نمود.بعد از پایان این ماموریت ،درقسمت پرسنلی منطقه هفت ، بعنوان ارزیاب مشغول به خدمت شد ،و پس از آن 3ماه در  پادگان قدس همدان وچند مدتی رانیز در پادگان شهید منتظری کرمانشاه به فعالیت در همین قسمت پرداخت ، لیکن با توجه به اصرار زیاد ایشان به مسوولین ،مجددا پا به جبهه های حق علیه باطل گذاشت و این بار در تیپ انصار الحسین (ع)

مشغول خدمت شد. شهید ابروزن روی مسئله رزم تاکید داشت ،لیکن پس از مدت یکسال و نیم حضور در تیپ ، به درخواست مسئولین سپاه همدان و با اصرار،مسئولیت پرسنلی سپاه نهاوند را به ایشان محول نمودند. از بدو ورود به سپاه نهاوند فعالیتهای زیادی را انجام داد و در جهت نزدیک نمودن برادران سپاه با یکدیگر قبل ازعملیات والفجر هشت ، با تشکیل دادن یک گردان بنام "حبیب ابن مظاهر "به عنوان

معاون گردان به جبهه اعزام شد.پس از اتمام ماموریت بار دیگر بعنوان معاون گردان ۱۵۲ابوالفضل العباس (ع) در عملیات کارخانه نمک عراق شرکت نمود و پس از آن قرارشد که به عنوان مسئول محور در عملیاتی در غرب کشور شرکت نماید که به دلایل نظامی انجام نشد و وی  مجروح شیمیایی گردید.و بالاخره زمان انتظار و دیدارمعبود  به سر رسید و این فرمانده دلیر و شجاع  در زمستان 1365 ودر سن 26

سالگی بعنوان فرمانده گردان ۱۵۹ قیس ابن مسهر با سپاهیان حضرت محمد (ص)به جبهه اعزام شده ودر عملیلت غرور آفرین کربلای ۵ در سرزمین مقدس شلمچه به اتفاق ۹نفر دیگر از اعضای انجمن اسلامی ،از جمله شهید حاج حسین کیانی معاون گردان ۱۵۲ به فیض عظیم شهادت نائل آمده و به لقاءا... پیوستند .

قسمتی از وصیت نامه شهید:

خدایا خودت گفتی که گدائی که در خانه من می‌آید ناامید برنمی‌گردد ما هم گدای در خانه توایم.خدایا ما را پیش رسول خدا و ائمه معصومین (ع) و شهدا شرمنده مکن و اعمال ناشایست مرا نادیده بگیر اما پیامم به بندگان خدا در روی زمین : ای دریای بیکران انسانها ای سیاهان آفریقا و آمریکا ای مسلمانان خاورمیانه به‌پا خیزید و باچنگ و دندان [به] ریسمان الهی [متصل شوید] و الهام گرفتن از دستورات حیات بخش اسلام تحت رهبری ولایت فقیه و با استفاده از تجربیات انقلاب اسلامی ایران جهان را دگرگون کنید و با انقلاب نشأت گرفته از ایدئولوژی اسلامی مبارزه‌ای بی امان علیه قدرتهای شیطانی- که در رأس آنها امپریالیسم آمریکا که با هزاران حقه و ترفند جهت استعمال و استعجاد و استعمار غارت وارد شده و سالهای سال است که خلق‌ها را به‌بند کشیده و خواهند کشید و دیگر گول شعارهای دروغین ظاهری

آنها از قبیل حقوق بشر کار و کارگر و مسکن و آزادی و حاکمیت کارگر را نخورید.


پیامی به امت حزب ا... قدرتهای شیطانی به‌خوبی دریافته‌اند که حیات آنها بستگی به شکست و یا پیروزی ایران در جنگ دارد. چون امروز تمام اسلام در مقابل تمام کفرقرار گرفته است و پیروزی و شکست اسلام نیز بستگی به سرنوشت جنگ دارد  ونیز جنگ مراحل حساسی را طی می‌کند.امروز روز امتحان مؤمنین و کسانی است که ادعای حزب الهی می‌کنند که تا چه حد در عمل دلسوز اسلام هستند؟ پس آن را در رآس مسائل قرارداده و از تفرقه وباندبازی‌ها پرهیز کنند و مواظب باشید ناخواسته از خط و مسیر توحید خارج نشوید وعلنی اعلام می‌کنم کسانی که جز به پیروزی اسلام در جنگ به فکر مقام مسئولیت و یا باندبازی‌ها و گروه‌گرائی باشند و به تفرقه‌ها و اختلافات به‌طور کلی سه ریشه دارد یا نفسانی است یا تحریکاتی و یا اعتقادی است و کسانی‌که به اختلافات دامن بزنند در زمانی‌که اسلام در مقابل کفر قرار گرفته است دچار یکی از سه حالت ذکرشده می‌باشند و از خدا می‌خواهیم که همه ما را به راه راست هدایت کند.آری امت مسلمان همه بیائیم برای رضای خدا وحدت را حفظ کنیم و از امام اطاعت کنیم و مطمئن باشید اگر تا کنون دنیای اسلام از ولایت فقیه پیروی کرده بود وحدت انسجام داشتند فلسطین در دست دشمنان نبود.

شهدای گروه ابوذر نهاوند




 در سال ‪ ۱۳۵۱‬شماری از دانش آموزان نهاوندی گروهی را تحت عنوان (ابوذر) با تأکید بر آموزه‌های اسلامی و نفی و طرد حاکمیت نامشروع رژیم پهلوی تشکیل دادند.
اعضای این گروه که بین سنین ‪ ۱۸‬تا ‪ ۲۰‬سال بودند با افزودن آگاهی‌های سیاسی و فرهنگی به تاسی از ابوذر غفاری صحابی بزرگ رسول اکرم (ص) اقدام به قیام مسلحانه بر ضد رژیم پهلوی کردند.
از جمله اقدامات مسلحانه این گروه می‌توان به آتش کشیدن خودروهای دولتی، کشتن یکی از باج خواران معروف نهاوند، آتش کشیدن سینما تاج و خانه زنان نهاوند، قتل مأمور رژیم پهلوی و کشتن دو مأمور در شهر قم اشاره کرد.
هم چنین انهدام کارخانه برق ملایر و دکل مخابرات اسدآباد و همدان، کاخ جوانان همدان و شرکت نفت بروجرد و فرمانداری نهاوند در دستور کار این گروه قرار داشت که عملی نشد.
شهیدان گروه ابوذر شامل محمد طالبیان معلم دانش‌آموزان{بعدا شهیدشد} شهید عبادا... خدارحمی، بهمن منشط، ولی‌ا... سیف، ماشاء‌ا... سیف، حجت عبدلی و روح‌ا... سیف است. 

شهید روح الله سیف


خلاصه: شهید روح الله سیف در فروردین 1332 در شهرستان نهاوند ...

شهید روح الله سیف در فروردین 1332 در شهرستان نهاوند به دنیا آمد.شهید روح الله سیف در فروردین 1332 در شهرستان نهاوند به دنیا آمد.شهید روح الله سیف در فروردین 1332 در شهرستان نهاوند به دنیا آمد.شهید روح الله سیف در فروردین 1332 در شهرستان نهاوند به دنیا آمد.


شهید ماشاءالله سیف

خلاصه: شهید ماشاء الله سیف درسال 1331 در خانواده ای مذهبی و زحمتکش ...

 وی در سال 1331 در خانواده ای مذهبی و زحمتکش درشهرستان نهاوند به دنیا آمد. در دوران کودکی نتوانست به مدرسه برود و به شغل لحاف دوزی روی آورد. در سنین جوانی با تشویق دوستانش تحصیلات را تا پایان دوران راهنمایی ادامه دادد. ماشاءا... نیز مانند عباد به ورزش کشتی علاقه داشت و در کنار گذاشتی، ورزش باستانی هم انجام می داد. برادرش نقل می کند یک شب در گود زورخانه مشغول ورزش بود که وقت اذان شد. همانجا وضو گرفت و در گود زورخانه نمازش را به جا آورد.وی از اعضای فعال و کادر مرکزی گروه ابوذر بود که پس از دستگیر عده ای از اعضای گروه شهرستان قم، به همراه عده ی دیگری در شهرستان نهاوند دستگیر و بلافاصله به تهران کمیته مشترک ضدخرابکاری منتقل و پس از بازجویی و اعزام به دادگاه ارتش به اعدام محکوم می شود. حکم صادره در سحرگاه 30 بهمن ماه 1352 در میدان چیتگر اجرا و به دخیل شهدای انقلاب اسلامی می پیوندند.


شهید ولی الله سیف

خلاصه: شهید ولی الله سیف در اسفند 1333 در شهرستان نهاوند ...

  ولی ا... سیف در اسفند 1333 در شهر نهاوند در خانواده ای مذهبی به دنیا آمد. رفت و آمد او به جلسات و هیئت های مذهبی از همان دوران گودکی به همراه پدر آغاز شد. حضور در جلسات قرآن مطالعات گسترده در زمینه کتب مذهبی، حضور در مساجد و منابر انقلابی شهر، زمینه های رشد فکری و شخصیتی سیف را فراهم نموده بود.ولی ا... سیف نخستین رابط و مبلغ فرهنگی آقای طالبیان در میان دانش اموزان و جوانان نهاوند بود و با تلاش و ترغیب وی، دومین عضو مؤثر گروه ابوذر یعنی، بهمن منشط به اعضای گروه پیوست.ولی ا... سیف در نظر دوستان و آشنایان چهره ای منزه و معنوی بود، با تسلط شایانی که در احکام و معارف دینی داشت.پاسخگوی بسیاری از پرسش های شرعی و اعتقادی جوانان بود.وی سرانجام در سرگاه 30 بهمن ماه 1352 با دستور شاه در میدان چیتگر تهران اعدام و به خیل شهدای انقلاب اسلامی پیوست.


شهید بهمن منشط

خلاصه: شهید بهمن نشاط در دی ماه 1333 شمسی در خانواده ای مذهبی و ...

شهمید بهمن منشط در دی ماه 1333 شمسی در خانواده ای مذهبی و متوسط در شهرستان ملایر متولد شد. او دوران کودکی را در ملایر گذراند و سپس به ضرورت شغل پدر، در نهاوند ساکن شد. و آن جا تحصیلات خود را تا کلاس چهارم دبیرستان دنبال کرد.بهمن در دوران دبیرستان از جمله جاززنان معروف نهاوند بود که بارها به شهرهای شمالی کشور جهت اجرای برنامه در اردوهای آموزشی اهزام شده بود. در سال 1349 در جرگه دانش آموزان آقای طالبیان قرار گرفت و با راهنمایی ها و هدایت های آقای طالبیان توسط ولی ا... سیف به مطالعات دینی و جلسات مذهبی روی آورد. با شروع برنامه های سخنرانی حجه الاسلام فاکر در نهاوند در سال 1350، منشط و دوستانش جذب سخنرانی های ایشان شدند. و از آن پس شیوه ی زندگی آنان کاملاً متحول گردید، از ان پس از فعالیت های موسیقی کنار کشید و از قاریان به نام قرآن شد. دوستی نزدذیک آقای ولی ا... سیف و منشط باعث شد که بهمن در جلسات ضد بهایی ضور فعالی داشته باشد.وی هنگام شهادت در 30 بهمن 1352 نوزده ساله بود.


شهید حجت الله عبدلی

خلاصه: شهید حجت الله عبدلی در 25 مهرماه 1333 در شهرستان نهاوند ...

 حجت الاسلام عبدلی در 25 مهرماه 1333 در شهرستان نهاوند در خانواده ای مستضعف و مذهبی متولد شد. پدرش مقنی بود. حجت الاسلام در دوران نوجوانی و جوانی هم کار می کرد و هم درس می خواند. در دوران تحصیل از جمله دانش اموزان ممتاز شمرده می شد که بارها مورد تشویق قرار گرفته بود. حضور در جلسات قرآن باعث شد که با ماشاءا... سیف آشنا گردد و توسط ماشاءا... به فعالیت های مذهبی رو بیاورد. حجت الاسلام از جمله مستمعین منظم سخنرانی های حجت الاسلام فاکر بود. که در قم دستگیر و پس از بازجویی های ساواک تحویل دادگاه نظامی می گردد و محکوم به اعدام می شود. حکم اعدام وی نیز مانند سایر همرزمانش در سحرگاه روز 30 بهمن 1352 با دستور شخص شاه در میدان چیتگر به اجرا درآمد.


شهید عبادالله خدارحمی

خلاصه: شهید عباد الله خدارحمی در سال 1328 شمسی در شهرستان نهاوند ...


عبادالله خدارحمی در سال 1328 شمسی در شهرستان نهاوند به دنیا آمد با توان جسمی شایان ملاحظه ای که داشت در نوجوانی به ورزش کشتی روی آورد . تواننست تا کسب مدال طلای فهرمانی آموزشگاههای کشور پیش برود . سالهای نوجوانی و آغاز دوره جوانی عباد هماهنند بسیاری از هم سن و سالهای خود تحت تاثیر شرایط فرهنگی و اجتماعی نابهنچار قرار داشت . روحیه ورزشکاری و توان جسمی کم کم می رفت که از عباد چهره ای خشن و ناارام بسازد . چنانکه سالهایی را در این آل  و هوا سپری کرد . اما در پشت همه درگیری ها موضوع احقاق حقی نهفته بود . در واقع جوانمردی عباد باعث شده بود که خود را مسئول حمایت از مظلومان بداند . تحول عظیمی درون عباد پس از آشنایی با جمع جوانان مذهبی به ویژه پس از ورود او به گروه ابوذر آغاز شد . چنانکه دوستانش او را چون حر می دیدند . با پیوستن به گروه عباد ورزش کشتی را کنار گذاشت و به تعبیر خودش فهرمانی او را مغرور کرده بود .

شهید بهمن منشط



از شهدای انقلابی گروه ابوذر نهاوند


شهید بهمن منشط در دی ماه 1333 شمسی در خانواده ای مذهبی و متوسط در شهرستان ملایر متولد شد. او دوران کودکی را در ملایر گذراند و سپس به ضرورت شغل پدر، در نهاوند ساکن شد. و آن جا تحصیلات خود را تا کلاس چهارم دبیرستان دنبال کرد.بهمن در دوران دبیرستان از جمله جاز زنان معروف نهاوند بود که بارها به شهرهای شمالی کشور جهت اجرای برنامه در اردوهای آموزشی اعزام شده بود. در سال 1349 در جرگه دانش آموزان آقای طالبیان قرار گرفت و با راهنمایی ها و هدایت های آقای طالبیان، توسط ولی ا... سیف به مطالعات دینی و جلسات مذهبی روی آورد. با شروع برنامه های سخنرانی حجه الاسلام فاکر در نهاوند در سال 1350، منشط و دوستانش جذب سخنرانی های ایشان شدند. و از آن پس شیوه ی زندگی آنان کاملاً متحول گردید، از آن پس از فعالیت های موسیقی کنار کشید و از قاریان به نام قرآن شد. دوستی نزدیک ولی ا... سیف و منشط باعث شد که بهمن در جلسات ضد بهایی حضور فعالی داشته باشد.
وی هنگام شهادت در 30 بهمن 1352 نوزده ساله بود.

شهید یوسف رضا ابوالفتحی




فرمانده نیروی انتظامی استان فارس


یوسف رضا ابوالفتحی در بهار سال 1332 در روستای "سکر آباد"نهاوند در یک خانواده کشاورز به دنیا آمد .دو ساله بود که پدر و مادرش به خاطر اختلاف با ارباب ده ناگزیر به روستای شعبان کوچ کردند.
یوسف رضا مانند سایر کودکان روستا با رنج و سختی قد کشید و بزرگ شد. دوره ابتدایی را در این روستا گذراند و برای ادامه تحصیل به تهران آمد. در دبیرستانی که درس می خواند با فرزندان خانواده آیت الله پسندیده، برادر امام خمینی(ره) آشنا شد. همین آشنایی را چراغ راه زندگی اش قرار داد. او توانست با تلاش زیاد در دانشسرای تربیت معلم به تحصیلات عالیه خود ادامه دهد این دوران همزمان بود با اوج گیری انقلاب اسلامی مردم ایران بر علیه حکومت ستمگر پهلوی.او یکی از پیشتازان این مبارزه بزرگ والهی بود.
بعد از پیروزی انقلاب برای حراست از دستاوردهای آن وارد کمیته انقلاب اسلامی سابق شد .مدتی بعد با دختر عمویش ازدواج کرد.
تلاش او در کمیته انقلاب اسلامی در مقابله با توطئه های ضد انقلاب خیلی زود توانست شایستگی هایش را در فرماندهی نشان دهد.
چرخش سریع تحولات انقلاب از شورشها وخرابکاری های ضد انقلاب در کردستان گرفته تا جنگ عراق به نمایندگی از دنیای ظلم وستم بر علین ایران اسلامی, و مبارزه با اشرار و قاچاقچیان مواد مخدر و منافقین او را لحظه ای آرام نمی گذاشت. آرام و قرار ظاهری او در روزهایی بود که به خاطر جراحت های پی در پی روی تخت بیمارستان می گذراند.
سال ها از دوران سخت مبارزات گذشته بود وایران به یکی از باثبات ترین کشورهای تبدیل شده بود واین نبود مگر در سایه جانفشانی و مجاهدات رزمندگان وسرداراتن چون یوسف رضا ابوالفتحی.
تاریخ یازدهم اسفند1378را نشان می دادو فرمانده ناحیه انتظامی استان فارس ,سردار یوسف رضا ابوالفتحی در روز عروسی پسرش ـ محمد ـ برای انجام ماموریت به یکی از مناطق استان فارس می رود. این آخرین ماموریت این سردار خستگی ناپذیر است. بالگردحامل اوو همراهانش سقوط می کند و سردار یوسف رضا ابوالفتحی پس از بیست سال تلاش و فداکاری در راه تثبیت نظام مقدس جمهوری اسلامی به آرامش ابدی می رسد.

ادامه مطلب ...

شهید آیت الله محمدعلی حیدری



نماینده مردم نهاوند درمجلس شورای اسلامی

سال 1315 در خانواده ای مذهبی در شهر مقدس قم چشم به‌جهان گشود. پدرش از علماء بر جسته و پر نفوذ در منطقه ی غرب کشور بود. کودکیش را در فضای معنوی و نورانی خانواده پشت سر گذاشت .
12 ساله بود که برای فراگیری علوم دینی وارد حوزه علمیه قم شد ودرمحضر بزرگانی چون آیت الله داماد، امام خمینی(ره) و آیت الله طباطبایی کسب فیض کرد و به‌سرعت مراتب علم و فضل را پیمود.
او از جمله روحانیان فرهیخته واهل قلم بود که آثاری از خود به یادگار گذاشته است. از جمله آثار و تألیفات او می‌توان به "تفسیر موضوعی قرآن"و "تقریرات اصول و تنقیح مباحث الفقه" اشاره کرد.
حجت الاسلام حیدری از نخستین روزهای آغاز قیا م امام خمینی در سال 1342به یاری او برخواست ودر راه به ثمر رسیدن جمهوری اسلامی تلاشهای زیادی به عمل آورد. در سال 1350 به نمایندگی از سوی امام خمینی(ره) در اخذ وجوهات و امور حسبی منصوب شد و همزمان به‌صورت مخفیانه به فعالیت علیه رژیم و ابلاغ پیام‌های امام خمینی به مردم وگروه های مبارز پرداخت. در سال 1356 از سوی امام خمینی (ره)مأمور شد تا به لبنان برود و با امام موسی صدر دیدار نمایدتا هماهنگی های لازم برای سرعت بخشیدن به مبارزات اسلامی ایجاد شود. او با موفقیت این مأموریت را به انجام رساند و در بازگشت به کشور به‌دست ماموران ساواک شناسایی ودستگیر شد.
در این بازداشت 6 ماه در زندان قزل قلعه ی تهران تحت بازجویی و شکنجه های وحشیانه ی ماموران ساواک جهنمی شاه قرار داشت اما با مقاومت مردانه هیچ گونه اطلاعاتی به آنها نداد.
با پیروزی انقلاب اسلامی و آزادی از زندان به فعالیت در راه تثبیت نظام جمهوری اسلامی وپرداخت و فعالیت‌هایش را در شهرستان نهاوند ,زادگاه پدرش متمرکز کرد.
با حکم امام خمینی(ره) مسئولیت‌هایی را پذیرفت وبا درایت وکاردانی به فعالیت پرداخت. از جمله مسئولیت‌های ایشان می‌توان به امامت جمعه و فرمانده کمیته انقلاب اسلامی(سابق ) , رئیس دادگاه‌های انقلاب استان همدان و سرپرستی کمیته امداد امام اشاره نمود. حجت الاسلام محمدعلی حیدری سرانجام پس از عمری مجاهدت و تلاش در جهت اعتلای اسلام ناب محمدی در شامگاه هفتم تیر 1360 به‌همراه 72 تن از بهترین خادمان مردم وانقلاب اسلامی در دفتر حزب جمهوری اسلامی در سرچشمه ی تهران وبه دست کثیف ترین موجودات و دشمنان مردم ایران,منافقین سفاک به شهادت رسید.
منبع:پرونده شهید دربنیاد شهید وامور ایثارگران همدان و مصاحبه با خانواده وهمرزمان شهید

ادامه مطلب ...

شهید آیت الله علی قدوسی



دوازدهم مردادماه 1306 ش، در شهر نهاوند در خانواده‏ای متدّین و روحانی به دنیا آمد. پدرش آخوند ملا احمد، از مجتهدان و عالمان بزرگ شهر بود که پس از سال‏ها تحصیل در حوزه علمیّه نجف و استفاده از درس بزرگانی چون آیت اللّه‏ میرزا محمد حسن شیرازی، آیت اللّه‏ میرزا حبیب اللّه‏ رشتی و آیت اللّه‏ آخوند خراسانی، به درجه اجتهاد نایل شده، به زادگاه خویش برگشته بود و به ارشاد مردم و رسیدگی به امور مختلف آن دیار می‏پرداخت. دوران کودکی و نوجوانی علی، تحت تعلیم و تربیت چنین پدری، عالم و با تقوا، و مادری پرهیز کار سپری شد و سرانجام در صبح شنبه 14 شهریور 1360، با انفجار بمبی که منافقان در دادستانی کار گذاشته بودند، به شهادت رسید.
شهید آیت اللّه‏ قدوسی در ابتدای ورود به قم، با مشکلات و سختی‏های فراوانی رو به رو می‏شود، اما آن اوضاع هرگز باعث نشد که ایشان از تحصیل علوم دینی و رشد علمی و آموختن دروس اسلامی بازماند. او در حالی که در مسایل اجتماعی و سیاسی آن دوره حضور داشت، تحصیلات علوم دینی را با جدیت و علاقه تمام ادامه می‏داد. شهید قدوسی دروس مقدماتی حوزه را نزد استادان بزرگی هم‏چون شهید محراب آیت اللّه‏ صدوقی فراگرفت و شبانه‏روز به مطالعه و بحث می‏پرداخت. بعضی شب‏ها آن‏قدر مطالعه می‏کرد که دیگر توان آماده کردن غذا نداشت و گرسنه سر به بالین می‏نهاد. همین جدیت در درس و تحصیل و حضور و آگاهی در مسایل اجتماعی و سیاسی، شهید قدوسی را به یک روحانی عالم و آگاه تبدیل نمود.
روح مشتاق و کمال‏جوی شهید قدوسی، در محضر امام خمینی رحمه‏الله آن‏چه را سال‏ها درپی آن بود، یافت. او هم‏چون تشنه‏ای بود که به چشمه زلال علم و معنویت رسیده باشد و با انگیزه و انرژی فراوان، در راه آموختن مسایل علمی و معنوی قدم برمی‏داشت. امام خمینی رحمه‏الله شخصیتی بود که در تمام این زمینه‏ها می‏توانست بهترین الگو و راهنمای شهید قدوسی باشد؛ منبع نوری که آیت اللّه‏ قدوسی پیوسته در مسیر خود از آن نور، از فقه و اصول و مسایل علمی، سیاسی و اجتماعی گرفته، تا تهذیب و اخلاص و تقوا بهره می‏گرفت.
یکی از حوادثی که در سرنوشت شهید قدوسی اثر بسیاری گذاشت، آشنایی با استاد بزرگ حوزه علمیه، مرحوم علامه طباطبایی بود. او در ابتدا مقداری از دروس هیأت و فلسفه را نزد ایشان فراگرفت و این مقدمه‏ای شد برای ارتباط درازمدت که خود گنجینه‏ای از علوم و کمالات اخلاقی را برای آن شهید به ارمغان آورد. شهید قدوسی افزون بر استفاده از دریای بی‏کران علمی علّامه، در زمینه‏های اخلاقی و عرفانی نیز از روح بلند پرواز ایشان بهره‏ها برد. این آشنایی، تأثیری عظیم بر مسیر زندگانی آن شهید برجای گذاشت، تا جایی که تا آخر عمر خویش از آن روزها به خوبی یاد می‏کرد.
شهید قدوسی از آغاز در میدان سیاست حاضر بود و از صحنه سیاسی ـ اجتماعی زمان خود غفلت نمی‏ورزید. با شروع نهضت و قیام امام خمینی رحمه‏الله ، آیت اللّه‏ قدوسی به عنوان یکی از شاگردان برجسته امام امت، در صف پیشتازان نهضت اسلامی قرار گرفت. ایشان با تحمل سختی‏ها و فشارهای فراوان از سوی رژیم شاه، با گام‏هایی استوار در مسیری که به درستی، حق تشخیص داده بود، قدم برمی‏داشت و با قاطعیتی کم‏نظیر که ناشی از تقوا و اخلاص او بود، ایستادگی می‏کرد و تنها رضایت خداوند متعال را طلب می‏نمود و همواره می‏گفت: «من برای حفظ اسلام و پیشبرد دین خدا باید عمل کنم و نه برای حفظ شخصیت و آبروی خودم».
صبر و تحمل شهید قدوسی در اصلاح و برطرف نمودن ضعف‏های اخلاقی افراد، از شمار ویژگی‏های بارز این شهید بزرگوار بود. گاهی به جای این‏که در یک جمله به کسی بگوید این‏طور باش، ساعت‏های طولانی و حتی روزها برای اصلاح او وقت صرف می‏کرد. ایشان در تمام موارد این‏گونه بود و خود می‏گفت: «گاهی برای این‏که یک تذکر اخلاقی به فرزندم بدهم، یک‏ماه زمینه‏سازی و برنامه‏ریزی می‏کنم». این دقت و صبر، نشان دهنده اهمیت چگونگی تربیت و برخورد با دیگران، به ویژه نوجوانان و جوانان است.
یکی از مهم‏ترین مسایلی که مورد توجه شهید قدوسی بود، اخلاص در عمل و انجام آن تنها برای خداوند بود. اگر کوچک‏ترین عمل غیر خدایی از کسی می‏دید، آن شخص از چشمش می‏افتاد. او معتقد بود که اعمال انسان هر اندازه هم کوچک، باید خدایی باشد و کاری که اخلاص نداشته باشد، انسان را دچار خودخواهی و دنیاپرستی می‏نماید و آن کس که این گرفتاری را داشته باشد، در صحنه نبرد حق و باطل، نمی‏تواند همیشه جانب حق را رعایت کند. آیت اللّه‏ قدوسی تا آن‏جا که امکان داشت، مستحبات را در خفا و دور از چشم دیگران انجام می‏داد تا اخلاص بیش‏تری داشته باشد. ایشان همیشه می‏کوشید مساعدت‏ها و کمک مادی به نیازمندان، در پنهانی و بدون اطلاع دیگران انجام شود و با این‏که فعالیت زیادی در کمک به مستمندان انجام می‏داد، ولی کسی از آن آگاه و مطّلع نمی‏شد.
شهید آیت اللّه‏ قدوسی زمانی که مدیریت مدرسه حقّانی را در قم به عهده داشت، با این‏که موفقیت و شهرت مدرسه در بین حوزویان و دانشگاهیان روز به روز افزوده می‏شد، ولی خود ایشان نه تنها از این شهرت و معروف شدن راضی نبود، بلکه به دوستان خود می‏گفت: «اگر کسی ثابت کند که وظیفه دینی و انقلابی من نیست که در این‏جا بمانم و مرا از این موقعیت و شهرت نجات دهد، حاضرم جایزه‏ای بسیار گران به او تقدیم کنم و بسیار خوشحال خواهم شد».
فرزند آیت اللّه‏ قدوسی، محمد حسین قدوسی درباره وقت‏شناسی و استفاده مفید پدر شهید خود از اوقات شبانه‏روز می‏گوید: «به جرأت می‏توانم بگویم که ایشان در خانه هرگز بیکار نبودند و تمامی مدتی که در منزل بودند، دیده نشد که حتی یک ربع ساعت بیکار نشسته باشند و یا با حرف زدن وقت بگذرانند. شب و روز، جمعه و غیر جمعه برای ایشان اصلاً فرقی نداشت. ایشان آن‏قدر در مورد وقتش مقّید بود و به کارش می‏رسید که گاهی قبل از اذان صبح به مدرسه حقانی ـ که مدیریت آن را بر عهده داشتند ـ می‏رفت تا ببیند طلبه‏ها در چه حالی هستند». شهید قدوسی گاهی هیجده ساعت در شبانه‏روز کار می‏کرد و لحظه‏ای خم به ابرو نمی‏آورد و گویی از ناحیه‏ای دیگر انرژی می‏گیرد. البته کار و تلاش در راه خداوند با چنین صداقت و اخلاصی نباید هم خستگی بیاورد.
شهید قدوسی برای احیای فرهنگ پر بار اسلامی، همیشه اهمیت ویژه‏ای قائل بود. به همین دلیل، مهم‏ترین فعالیت خود را صرف پایه‏ریزی یک نظام آموزشی نو و پرثمر می‏نمود و اعتقادش بر این بود که باید به موازات فعالیت سیاسی، زیربنای فرهنگی و مکتبی را نیز تقویت کرد. به دنبال همین اندیشه بود که با همکاری و همفکری شهید مظلوم آیت اللّه‏ بهشتی رحمه‏الله اقدام به تأسیس مدرسه حقانی در قم نمود تا با اعمال شیوه‏ای نو و کارساز، به تربیت افرادی متعهد و عالم با بینش صحیح سیاسی بپردازد.
با توجه به وضع نابسامان جامعه در زمان رژیم شاهنشاهی و وجود فحشا و فساد در بین اقشار مختلف جامعه، به ویژه زنان که قشری آسیب‏پذیر و مورد استفاده ابزاری از سوی تبلیغ‏کنندگان فرهنگ غربی بودند، شهید قدوسی بدین فکر افتاد تا محلی برای نشر فرهنگ و علوم اسلامی در میان زنان جامعه تأسیس کند. از این رو، با ایجاد یک روش طلبگی برای خواهران و آشنایی آنان با فرهنگ اصیل اسلامی و دروس پر بار دینی، سدّی مستحکم در برابر این موج فساد ایجاد نمود. ایشان در سال 1352 «مکتب توحید» را که مدرسه علوم دینی خواهران بود، تأسیس کرد که با استقبال بی‏نظیر زنان و دختران مسلمان که مایل بودند با مبانی و دروس اسلامی آشنا گردند، رو به رو شد.
شهادت محمد حسن فرزند آیت اللّه‏ قدوسی در جبهه‏های حق علیه باطل، حدود هفت ماه قبل از شهادت خود ایشان اتفاق افتاد. آیت اللّه‏ قدوسی با صبر و استقامت بسیار زیادی با این مسأله برخورد کرد و این در حالی بود که به علت هوش و استعداد و توانایی‏های خاصی که در فرزندش محمد حسن بود، علاقه فراوانی به او داشت. حتی بعد از شنیدن خبر شهادت فرزند، حالت ایشان بسیار عادی بود، به گونه‏ای که هر کس آن شهید والا مقام را می‏دید، فکر می‏کرد هنوز خبر شهادت فرزندش را نشنیده است. شهید قدوسی در همان زمان به همسر خود می‏گوید: «مبادا برای آن‏چه در راه خدا داده‏ای ضجّه و ناله کنی و کنترل خود را از دست بدهی». او نمونه بارز صبر و استقامت و دلدادگی به خدایی بود که سال‏ها در بند لطف و قهر او قرار داشت.
فرازی از وصیتنامه :
آنچه که ارزش دارد علم همراه با تقوی است، آن علمی ارزش دارد که با تهذیب نفس همراه باشد، عالم غیر مهذب و لو اینکه بسیار درس خوانده باشد با یک فردی که علوم جدید را می خواند هیچ فرقی ندارد و کسی که فیزیک و ریاضی را می خواند با کسی که علم فقه و اصول فلسفه می خواند هیچ تفاوتی ندارد. الا اینکه متهذب باشد. آن عالمی که در اسلام به آن اهمیت می‌دهند عالم ربانی است، آن عالمی که خواب و نفس کشیدنش عبادت است عالم موحد و متقی است.
منبع:

hawzah.net

ادامه مطلب ...